خاطره ی شخصی

  • ۰
  • ۰

خاطره شخصی

 

مثل همیشه یکی از روزای هفته امروزم ریاضی داشتیم و طبق روال گذشته منو دوستم باید تدریس میکردیم امااا اون روز نمرات امتحان قبل هم اعلام شد و اسامی اونایی که کم گرفته بودن رو تو بورد زدن از قضا اون روز جشنم داشتیم وسط مراسم جشن بود که صدای داد دبیر ریاضی رو‌شنیدیم و منو صدا میزد با خونسردی تمام رفتم تو دفتر و دیدم یکی از بچه ها که اسمشو زده بودیم تو بورد رفته بود شکایت و دعوا خلاصه که ی دعوای حسابی کردیم و از اونجا که حق با من بود دبیر ریاضیمونم سمت منو گرفت و به دعوا خاتمه داد.

  • ۰۱/۱۲/۱۲
  • پریسا بزی ساکت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی